18:30 | پنجشنبه 1 آذر 1403
Research Analysis Debriefing Day
چهار دروغ بزرگ علم به بشر

1397/08/23 17:35

چهار دروغ بزرگ علم به بشر

پایگاه خبری راد: آیا پیشرفت علم، دنیا را به جای بهتری تبدیل کرده است؟ شاید نتوانیم این پرسش را با قاطعیت پاسخ دهیم؛ اما امروز، در دوران اوج پیشرفت‌های علمی، یک چیز را با اطمینان می‌دانیم: علم بارها به انسان خیانت کرده است و این خیانت، در زمینه‌های مختلف اتفاق افتاده است. در این میان پزشکی و داروسازی، اقتصاد، اقلیم‌شناسی و صنایع غذایی از متهمان اصلی‌اند. موارد بسیاری از این خیانت‌ها وجود دارند که در این گزارش چند مورد از آنها آمده است.

به گزارش پایگاه خبری راد به نقل از ایسنا،  پژوهش‌های مربوط به تأثیر قند و چربی در بیماری‌های قلبی، یکی از آشکارترین موارد خیانت علم به مردم و خدمت آن به صنایع و شرکت‌هاست. چند سال پیش، مدارکی از «بنیاد پژوهش قند» آمریکا افشا شد که نشان می‌داد این بنیاد در دهه‌ی شصت به سه استاد دانشگاه هاروارد، پنجاه هزار پوند پرداخته است تا مروری بر تحقیقات مربوط به قند، چربی و بیماری‌های قلبی انجام دهند. نتیجه‌ی این پژوهش آن بود که میان قند و بیماری‌های قلبی ارتباط ناچیزی وجود دارد و چربی اشباع‌شده عامل اصلی آن است. این پژوهش‌ها، جهت‌دهنده‌ی اصلی سیاست‌های چند دهه‌ی اخیر دولت آمریکا در امور تغذیه بوده است؛ سیاست‌هایی که همچنان هم ادامه دارند. همین مسئله در این دهه‌ها باعث شد که مردم آمریکا، به غذاهای کم‌چرب و پرقند روی بیاورند؛ چیزی که نتیجه‌ی آن را می‌توان در بالا بودن میزان چاقی به روشنی دید. امروزه انجمن قلب آمریکا و سازمان بهداشت جهانی هشدار می‌دهند که مقادیر زیاد قند افزوده، خطر بیماری‌های قلبی را افزایش می‌دهد.

«فکر می‌کنم این مسئله ترسناک است. چند سال پیش، مدارکی از «بنیاد پژوهش قند» آمریکا افشا شد که نشان می‌داد این بنیاد در دهه‌ی شصت، به سه استاد دانشگاه هاروارد، پنجاه هزار پوند پرداخته است تا مروری بر تحقیقات مربوط به قند، چربی و بیماری‌های قلبی انجام دهندشما هیچ‌گاه نمونه‌هایی چنین فاحش و آشکار [از انحراف واقعیات علمی] نمی‌یابید»؛ این توصیف ماریون نستله استاد تغذیه‌ی دانشگاه نیویورک از این ماجراست. اما موضوع آن‌گاه ترسناک‌تر می‌شود که بدانیم همین امروز هم کوکاکولا میلیون‌ها دلار برای تأمین مالی پژوهش‌هایی که به دنبال کم‌اهمیت جلوه دادن رابطه‌ی میان قند و چاقی هستند، اختصاص داده است. این روند، متوقف نشده است؛ بلکه فقط گذر چند دهه لازم است تا نتیجه‌ی آنچه را که امروز در حال رخ دادن است ببینیم. 

* گرمایش جهانی حتی امروز هم یکی از بحث‌های مناقشه‌برانگیز است؛ البته مناقشه‌ای میان دانشمندان و سیاستمداران؛ دانشمندانی که آن را خطری برای حیات انسان می‌دانند و سیاستمدارانی که در پیوندی تنگاتنگ با شرکت‌های نفتی، این ادعای دانشمندان را یاوه می‌نامند. اما در سال‌های پیش در دهه‌های سی، چهل و پنجاه قرن بیستم، بسیاری از اقلیم‌شناسان ارتباط میان گرمایش جهانی و تولید کربن‌دی‌اکسید توسط کارخانه‌ها را رد می‌کردند؛ با این استدلال که ظرفیت‌ِ اقیانوس‌ها برای جذب کربن‌دی‌اکسید بسیار بیشتر از میزانی است که کارخانه‌ها و شرکت‌های نفتی تولید می‌کنند؛ چیزی که دقیقا باب میل شرکت‌های نفتی و کارخانه‌ها بود. در سال ۱۹۵۷، «راجر رویل» و «هنس سوز» در مقاله‌ای نشان دادند که ظرفیت جذب اقیانوس‌ها محدود است. البته در نیمه‌ی نخست قرن بیستم، خود زمین هم بهانه‌ی خوبی به دست این اقلیم‌شناسان داده بود. در سال‌های پیش در دهه‌های سی، چهل و پنجاه قرن بیستم، بسیاری از اقلیم‌شناسان ارتباط میان گرمایش جهانی و تولید کربن‌دی‌اکسید توسط کارخانه‌ها را رد می‌کردند؛ با این استدلال که ظرفیت‌ِ اقیانوس‌ها برای جذب کربن‌دی‌اکسید بسیار بیش‌تر از میزانی است که کارخانه‌ها و شرکت‌های نفتی تولید می‌کننددمای زمین در این دوره، با افزایش بسیار اندکی همراه بود و حتی در دهه‌ی چهل، رو به کاهش گذاشت. علت این اتفاق، چرخه‌ی طبیعی کاهش دمای زمین بود که در حدود ۱۹۵۰ به پایان رسید؛ از آن زمان، دوره‌ی طبیعی گرمایش زمین آغاز شد اما این بار برخلاف دوره‌های پیش از انقلاب صنعتی، به علت گازهای گل‌خانه‌ای تولید انسان، دمای کره‌ی زمین با سرعت و شدتی غیرمعمول شروع به افزایش کرد. امروزه دما به نسبت میانگین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰، هشت‌دهم درجه افزایش یافته است و دانشمندان پیش‌بینی می‌کنند که با همین روند کنونی افزایش دما تا سال ۲۰۵۰ به سه درجه برسد؛ چیزی که به معنای واقعی کلمه، بشر را به مرز نابودی خواهد کشاند.

علم داروسازی و ارتباط آن با صنعت دارو، از بزرگ‌ترین متهمان در این زمینه است؛ جایی که «تعارض منافع» شرکت‌های داروسازی - و پیرو آن دانشمندان این حوزه - و مردم، به روشنی دیده می‌شود. در این حوزه، نمونه‌ها آنقدر فراوانند که گزینش میان‌ آنها کار سختی است. برای نمونه در سال ۲۰۰۵، داروی جدیدی برای دیابت روانه‌ی بازار شد که با استقبال فراوانی روبه‌رو شد. در این زمان، این دارو با این استدلال که سطح قند خون و به دنبال آن مشکلات قلبی را پایین می‌آورد، ستوده می‌شد. اما مدتی بعد، «جان باس» از دانشگاه کالیفرنیای شمالی دریافت که این دارو در واقع مشکلات قلبی را می‌افزاید. پس از این مسئله، رئیس دانشکده‌ای که «باس» در آن کار می‌کرد از سوی شرکت‌ سازنده‌ی این دارو، تحت فشار گذاشته شد تا نتایج تحقیقات «باس» مسکوت بماند. سرانجام دو سال بعد از این اتفاق، «استیو نیسن» که یک متخصص قلب بود، در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که این دارو، خطر بیماری‌های قلبی را ۴۳ درصد افزایش می‌دهد. این دارو در سال ۲۰۱۰ از بازار جمع‌آوری شد؛ هنگامی که پنج سال از مصرف آن توسط بیماران دیابتی می‌گذشت.

بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸  از ایالات متحده آغاز و دامن‌گیر کشورهای بسیاری در اروپا و شرق آسیا شد. این بحران میزان بیکاری در آمریکا را به بیش از ۱۰ درصد رساند؛ بالاترین میزان بیکاری آمریکا در سی سال اخیر. در سال‌های منتهی به این بحران، تعداد معدودی از اقتصاددانان نسبت به حباب بازار مسکن و وام‌های بی‌پشتوانه‌ی مؤسسه‌های مالی هشدار می‌دادند اما خیل دیگری از آنان که مسئولیت‌های دانشگاهی مهمی هم داشتند، در صف مقابل بودند. «گلن هابرد» که در سال ۲۰۰۴ رئیس دانشکده کسب‌وکار دانشگاه کلمبیا شده بود، از این دسته است. او در همین سال مقاله‌ای مشترکی با «ویلیام دادلی» اقتصاددان ارشد شرکت سرمایه‌گذاری «گلدمن ساکس» منتشر کرد که در آن می‌گوید: «بازار سرمایه‌ به ثبات بازار مسکن کمک کرده‌است ... دیگر از آن «بزنگاه‌های اعتباری»‌ای که عرضه‌ی اعتبار به خریداران مسکن به طور دوره‌ای قطع شود، خبری نیست.» هابرد، بعدها صد هزار دلار برای شهادت دادن در دفاع از دو شرکت که به دخالت در حباب مسکن متهم بودند، دریافت کرد. «لری سامر» اقتصاددان آمریکایی، معاون بانک جهانی و رئیس سابق دانشگاه هاروارد هم از همین دسته است. او نیز حرکت به سوی یک بحران اقتصادی را در این سال‌ها در سخنرانی‌های خود رد می‌کرد. جالب آنکه «گلدمن ساکس» که یکی از بزرگ‌ترین سودبرندگان از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ شناخته می‌شود، برای یک سخنرانی به او ۱۳۵ هزار دلار پرداخته است. با سر رسیدن بحران اقتصادی، دیگر نیازی به هیچ اقتصاددانی برای رد این سخنان نبود. هنگامی که نزدیک به ۱.۲ میلیون نفر خانه‌ها و بسیاری شغل خود را از دست دادند، مشخص شد که اقتصاد، چه خیانتی به آنها کرده است.

طبیعی است که هر چه یک علم پیوندی تنگاتنگ‌تری با «سرمایه» و «قدرت» داشته باشد، بیشتر در خدمت آنها در می‌آید. چنین پیوندی در همه‌ی حوزه‌های بالا وجود دارد اما نه به اندازه‌ی علم اقتصاد.

مواردی که گفته شد، تنها نمونه‌های آشکاری است که در آن، منفعت تولیدگران علم، در تعارض با بهبود شرایط زندگی مردم قرار می‌گیرد؛ نمونه‌هایی که می‌تواند ما را به سوی تأثیرات پنهان‌تر سرمایه و بازار در شکل‌دهی به شاکله‌ی علوم رهنمون شود؛ در جهت‌دهی به باورهایی که علوم برای ما می‌سازند و ما زندگی‌مان را به کمک آنها تجربه می‌کنیم.