به گزارش پایگاه خبری راد، «ایران» در ادامه نوشت: احمد شجاعی در تازهترین اظهارنظر خود اعلام کرد که آمار مراجعان همسرآزاری در سال گذشته ۸۱ هزار و ۷۲۹ نفر بوده است که سهم زنان از این نزاعها، ۷۷ هزار و ۵۹ و سهم مردان ۴ هزار و ۶۷۰ نفر بوده که قربانی خشونت و آزارهای روحی و روانی از سوی همسرانشان شدهاند.
همچنین آمارهای پزشکی قانونی نشان میدهد در سال ۹۵، حدود ۳ هزار مرد به این سازمان برای اعلام خشونت توسط همسران خود مراجعه کرده بودند که حالا این تعداد به حدود ۵ هزار نفر رسیده است. به طوری که تا سال ۹۵ فقط ۵ درصد از مدعیان همسرآزاری را مردان تشکیل میدادند اما در حال حاضر مدعیان مرد به رقم ۷ درصد افزایش یافته است.
بر این اساس، کارشناسان ضمن هشدار نسبت به افزایش روند مردآزاری در سالهای اخیر از پرخاشگری و خشونت زنان نسبت به مردان خبر میدهند و معتقدند تعداد مردانی که قربانی خشونت از سوی همسران خود میشوند بیشتر از آمارهای اعلامشده است چراکه تعداد زیادی از مردان از ترس قضاوت و مضحکه قرارگرفتن اطرافیان حاضر نیستند شکایات خود را به پزشکی قانونی اعلام کنند.
دکتر کوروش محمدی رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران با اشاره به اینکه آمارهای اخیر نشان میدهد روند واکنشهای خشن نسبت به مردان از سوی برخی زنان روندی افزایشی دارد، میگوید: به نظر میرسد اتخاذ چنین روندی از سوی زنان، به نوعی مقابله با فشارهای روانی است که از سوی مردان دریافت میکنند. به همین خاطر باید رفتار مردان با همسران خود را در چارچوب مطالعات علمی بررسی کنیم تا علتهای بروز خشونت زنان بهطور دقیق مشخص شود.
وی میافزاید: اگرچه در سالهای اخیر شاهد تلاشهای زیادی برای ایجاد تصویری واقعی از شرایط و جایگاه والای زنان توانمند جامعه بودهایم اما بخشی از زنان همچنان از دسترسی به شرایط ایدهآل یا حداقلی متناسب با حقوق برابر خود در حوزه شهروندی محرومند و ممکن است تحت فشارهای وارده، واکنشهایی از قبیل خشونت علیه خود یا دیگران نشان دهند. به همین دلیل ضروری است قبل از هر قضاوتی بهطور دقیق و علمی بررسی کنیم که چه عواملی باعث تحریک زنان به سمت خشونت و آزار و اذیت همسرانشان شده است.
محمدی ادامه میدهد: زنان در جامعه ما از کودکی تا بلوغ، تحت تأثیر فشارها و ناعدالتیهای تربیتی و آزارهای فراوانی هستند و چون فرصت بروز و احقاق حقوق خود را حتی در فضای خانواده پیدا نمیکنند، گاهی دچار بنبستهای روانی و برخی نیز دچار آسیبهای اجتماعی میشوند. این فشار بر زنان گاهی آنچنان سنگین و غیرقابل تحمل است که باعث میشود حتی نسبت به خودشان هم دچار رفتار خشونتآمیز شوند. مثال بارز این موضوع، ماجرای خودزنی دختران و تبعیت از پروژه غیرواقعی نهنگ آبی در برخی مدارس کشور است.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اینکه این قشر از زنان، زمانی که تحت این هجمه سنگین فشارها، خشونتهای پنهان و آشکار و محدودیتهای اجتماعی به این مرحله میرسند بعضاً دچار هیجانهای منفی میشوند، ادامه میدهد: به همین دلیل، زنان در مقابل هجمهای از محرومیتهای القایی از سوی مردان و بویژه در فضای خانواده قرار میگیرند و این شرایط باعث محرومشدن زنان از حقوق طبیعیشان میشود. بنابراین در چنین شرایطی یکی از احتمالات موجود حاکی از گرایش زنان به سمت رفتارهای خشونتآمیز است.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور با تأکید بر لزوم بررسی علمی و کارشناسی عوامل تحریک زنان به آزار و اذیت شوهران خود، میگوید: آمار مردآزاری در مقابل آزار و اذیتی که نسبت به زنان در کشور در حال انجام است بسیار ناچیز است.
مشاور رئیس سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اینکه آمارهای رسمی خشونت در جامعه، غالباً آن بخش از مواردی هستند که در مراجع انتظامی و قضایی ثبت میشوند، میافزاید: بخش عمدهای از خشونتهای صادره از سوی شهروندان و بهطور خاص اعضای خانواده ماهیت پنهانی دارند چون در هیچ مرجعی ثبت نمیشوند یا غالباً زنان تحت خشونت به اجبار فشارهای زندگی را تحمل میکنند.
محمدی میافزاید: از طرفی نیز انواع دیگری از خشونت شامل خشونتهای کلامی، جنسی، غفلت و بیتوجهی کمتر در کانون توجه مراجع مربوطه و مراکز آمار هستند. به همین دلیل لازم است تا موارد خشونت با توجه به انواع مختلف آن بخصوص درمورد زنان مورد بررسی قرار گیرد و نباید غافل بود از این واقعیت که گاهی همین موارد که درنگاه اغلب مردان جامعه ما خشونت محسوب نمیشوند، میتواند موجب شکلگیری انگیزه بروز خشونت در زنان شوند.
افزایش پرخاشگری در میان زنان
دکتر حسین ابراهیمی مقدم روانشناس نیز افزایش پرخاشگری و خشونت در میان زنان را یکی از عوامل این اتفاق میداند و میگوید: مسائل اقتصادی، فشار روانی و استرسها از دلایلی هستند که باعث ناکامی زنان میشوند و آنها را به سمت خشونت متمایل میکنند.
ابراهیمی مقدم با تأکید بر افزایش بیسابقه خشونت و پرخاشگری در جامعه، ادامه میدهد: متأسفانه حتی قبحِ نزاع و خشونت در جامعه بشدت کاهش یافته است. به طور مثال، در سالهای اخیر ما بیشتر شاهد دعوا و ناسزا در کوچهها و معابر توسط مردم هستیم که این معضل بهعنوان بداخلاقی اجتماعی شناخته میشود.
وی با اشاره به افزایش حضور زنان در جامعه و اشتغال، ادامه میدهد: در گذشته زنان معدودی در خارج از خانه کار میکردند. به همین علت، حضور زنان در جامعه و اشتغال، یکی از دلایل افزایش استرس و فشارهای اجتماعی به آنها و در نتیجه برخوردهایی مانند خشونت و پرخاشگری است.
ابراهیمی مقدم، آگاهشدن زنان از حقوق خود را یکی از دلایل نبود توازن قدرت میان زنان و مردان میداند و میگوید: این دیدگاه وجود دارد که چون زنان نسبت به حق و حقوق خود نسبت به گذشته آگاهتر هستند و اینکه عدهای از مردان همچنان با نگاه سنتی به مسأله برابری حقوق زن و مرد اعتقاد ندارند، نزاعهای خانوادگی میان آنها افزایش یافته است.
وی مهمترین علت این خشونتها را فشارها و استرسهای مسائل اقتصادی میداند و میافزاید: شاید این تصور که قوانین نگاه یکسانی به زن و مرد در دعاوی ندارند، یکی از دلایل خشونتهای زنان باشد. همچنین از نظر روانشناسی باید بررسی کنیم که مردان چه رفتاری نسبت به زنان خود مرتکب شدند که آنها را وادار به رفتارهای خشن کردند.