*به نظر شما شهرهای ساحلی چرا باید دارای منظری شایسته و نماد فاخر شهری باشند؟
تقریبا همه شهرهای بزرگ ایران دارای یک "نماد شهری" هستند که مسافران و گردشگران در مقابل آنها عکس یادگاری میگیرند و در واقع این نمادها، شناسنامه این شهرها بوده و سوژه عکسهای یادگاری هستند، ولی متاسفانه هیچیک از شهرهای ساحلی شمال و جنوب ایران دارای "نماد شهری" که یک جاذبه گردشگری محسوب شود، نیستند. الان کسی که به گیلان و گلستان و بابل و خرمشهر و بوشهر و بندرعباس و چابهار سفر میکند برای تمایز سفر به این شهرها از چه نمادی باید عکسبرداری کند؟! عدم توجه به ساخت سازههای مجلل در شهرهای ساحلی بخصوص در جنوب کشور، باعث شده است که اغلب این شهرها "چهرهای فقیرانه و محروم" داشته باشند. این موضوع، تبعات زیادی را به دنبال داشته است از جمله اینکه نه تنها در مقایسه با سایر شهرها، در جذب گردشگر موفق نبودند، بلکه بسیاری از شاغلین و مهندسین غیربومی در این مناطق، حاضر به سکونت با خانواده در این مناطق نیستند و بصورت پروازی رفت و آمد میکنند. چرا؟ چون محیط این شهرها را بدون جاذبه های لازم میدانند، به گونهای که خانوادههای غیربومی رغبتی برای زندگی در آنجا ندارند.
ساخت یک نماد شهری بلند و مجلل مثلا 100 متری میتواند به مرکز یک مجموعه گردشگری بزرگ تبدیل شود و کل چهره شهر را تغییر دهد. الان در همه شهرهای معروف ساحلی و غیرساحلی دنیا یک نماد شهری عظیم و معروف وجود دارد که در اطراف آن چند هکتار زمین برای اهداف گردشگری اختصاص داده شده و امکانات گردشگری متعددی بصورت مجتمع در اطراف این نماد شهری گردآوری شدهاند به گونهای که زمان تفریحات یک هفتهای مسافران و گردشگران را بطور کامل پر میکند. امکاناتی مانند موزههای مختلف، نمایشگاههای فصلی و غیرفصلی، استخرهای شنا، آکواریوم، نمایش دلفینها (دلفیناریوم)، سینما و آمفی تاتر و سالنهای مراسم و کنفرانس، زمینهای ورزشی، کافهها و رستورانهای متعدد، فضای سبز گسترده و شهربازی مدرن و پارک کودکان، مراکز تجاری و خرید و غیره. همچنین در داخل خود نمادهای شهری و قسمتهای فوقانی آن معمولا امکان استقرار افراد وجود دارد به گونهای که افراد میتوانند از یک ارتفاع بلند، منظره جذابی از دریا و شهر را تماشا کنند. در واقع مزیت عمده دیگر یک نماد شهری این است که علاوه بر ایجاد یک شناسنامه برای یک شهر یا کشور، تبدیل به یک مرکز جذاب گردشگری میشود. نمونه آن در ایران مثلا برج میلاد است. در کشورهای حوزه خلیج فارس هم نمادهای معروف و مجللی مانند برج العرب، برج خلیفه و بسیاری نمادهای دیگر وجود دارد. البته منظور از نماد شهری صرفا یک برج نیست بلکه میتواند شکل و شمایلهای متنوعی داشته باشد مانند سالن اپرای استرالیا، سازه اتومیوم بلژیک، مجسمه مسیح ریودوژانیرو برزیل و مجسمه آزادی آمریکا. متاسفانه در 5800 کیلومتر سواحل ایران و وجود دهها شهر بزرگ و پرجمعیت، حتی یک نماد شهری معروف وجود ندارد. نه تنها یک نماد شهری فاخر و مرتفع وجود ندارد بلکه شما حتی یک ساختمان معمولی بالای 50 متر در هیچ شهر ساحلی پیدا نمی کنید. این واقعا جای تاثر و تعجب است.
*به نظر شما محتوا و موضوع نماد شهرهای ساحلی بایستی چگونه باشد؟
یک نماد شهری باید تا جای ممکن متناسب با فرهنگ یک منطقه و دارای یک معنی و نماد خاصی در ذات خود باشد. میتوان با انجام یک فراخوان عمومی و مشخص کردن حداقل توقعات (مثلا حداقل ارتفاع 100 متر و امکان استقرار امکانات تفریحی و حضور افراد در بالای این نماد)، تعداد زیادی طرح و ایده را جمع آوری کرده و از بین آنها بهترین طرح را برگزید. پنج مشخصه از مهمترین خصوصیات یک نماد فاخر شهری را میتوان بصورت زیر برشمرد: 1) بلند و عظیم باشد به گونه ای که از فاصله چند کیلومتری قابل رویت باشد.
2) دارای شکل و شمایل منحصربفرد در ایران و دنیا باشد ترجیحا نمادی از فرهنگ بومی منطقه باشد.
3) مجاور دریا باشد یا در محل مرتفعی که اشراف به دریا یا شهر داشته باشد.
4) دارای محوطه باز اطراف برای تجمع امکانات گردشگری باشد.
در اینصورت میتوان مزایای زیر را برای استقرار یک نماد شهری در یک شهر برشمرد:
1) ایجاد شناسنامه مشخصه و منحصربفرد برای یک شهر یا کشور 2) ایجاد جاذبه گردشگری 3) افزایش قابل ملاحظه درآمد شهری با ایجاد مجموعه گردشگری و واحدهای تجاری و خدماتی متعدد و گسترده 4) ایجاد سوژه عکسبرداری – تبلیغ نام یک شهر یا کشور 5) ایجاد محوطه باز گردشگری در اطراف نماد و ایجاد مرکزیت گردشگری 6) استقرار امکانات گردشگری بر فراز نماد و دید از بالا بر روی شهر 7) امکان استقرار امکانات مخابراتی بر روی نماد 8) ایجاد نماد خودباوری و دانش و توانایی مهندسی 9) محل برگزاری مراسمات محلی و ملی (و بین المللی).
* پس بنابراین هیچ شهر ساحلی فعلا برنامهای برای ایجاد نماد شهری ندارد؟
خوشبختانه پس از سالها نوشتن مطلب در این زمینه و اطلاع رسانی و آگاهسازی، اخیرا من در خبرها خواندم که شهرداری بندرعباس اعلام کرده که قصد دارد یک نماد شهری مرتفع 100 متری با بودجه 30 میلیارد تومانی ایجاد کند. اگر شهرداری بندرعباس بتواند این کار را انجام دهد و یک نماد شهری مرتفع و فاخر را ساخته و تبدیل به یک مرکز گردشگری متمرکز، مدرن و زیبا کند، قطعا یک الگوی موفق برای سایر شهرهای ساحلی ایجاد خواهد کرد و آنها هم در سالهای آتی دستبکار خواهند شد. در صورت ایجاد چنین مجموعه های، قطعا شاهد حضور بیشتر مردم ایران در تعطیلات زمستانه و تعطیلات نوروز در بندرعباس خواهیم بود که هم درآمد مردم و هم درآمد شهرداری را در میان مدت افزایش چشمگیری خواهد داد.
برای شهر بوشهر که پایتخت انرژی ایران لقب گرفته نیز یک نماد شهری به نام «برج مشعل» شبیه به مشعل (برگرفته از آرم شرکت ملی گاز) به ارتفاع 130 متر به کمک یک شرکت طراح معماری پیشنهاد دادیم که دارای طبقات متعدد برای کاربردهای تفریحی بوده و دارای سازه عمدتا فلزی و سبک است که امیدوارم مورد استقبال شهرداری و فرمانداری بوشهر قرار گیرد. البته این صرفا یک پیشنهاد اولیه است و مهم نیست که این نماد باشد یا هر شکل دیگری. مهم این است که این فرهنگ ساخت نمادهای شهری در شهرهای ساحلی ما نهادینه شده و نمادهایی فاخر و مجلل، در شان ملت بزرگ ایران ساخته شوند. حتی ساخت چنین نمادهای شهری فاخری ممکن است چند سال بطول بینجامد ولی مهم این است که در خلال کارها و هزینههای جاری در شهرداریها و استانداریها و فرمانداریها، یک کار ماندگار نیز ایجاد میشود.
متاسفانه فعلا باید اقرار کرد که چهره اغلب شهرهای ساحلی جنوبی ما فقیرانه، با معماری نامنظم، غیر جذاب، نامناسب و با حداقل امکانات تفریحی است که حتی جوابگوی سفرهای نوروزی هم نیستند. با تصویب تعطیلات زمستانه در ایران که از امسال اجرا میشود، قطعا باید روی زیرساختهای مناطق ساحلی بخصوص در جنوب کشور بیشتر کار کرد چراکه در تعطیلات زمستانه، هدف اصلی سفر ایرانیان، مناطق گرم جنوبی خواهد بود. اگر مسئولین استانی مناطق جنوبی کشور زودتر اقدام به سرمایهگذاری کنند قطعا تعطیلات زمستانه ایران میتوان درآمد و چهره این شهرها را دگرگون کند.
البته که مشکلات مالی علت اصلی نیست. یعنی در 20-25 سال گذشته که کشورهای بیانانی حاشیه خلیج فارس تبدیل به مرکز گردشگری دنیا شدند، آیا درآمد ما با اینهمه ذخایر نفت وگاز و معادن، کمتر از کشورهای مینیاتوری همسایه بوده است؟ قطعا نه. هزینه اجرای چنین طرح هایی که قائدتا ظرف چند سال باید اجرا شوند در مقابل هزینههای جاری شهری چیزی نیست. مشکل اینجاست که اصلا فکر مدیران گردشگری و استانی ما در 40 سال گذشته بسیار قدیمی و کهنه و کسالت بار بوده و صرفا معطوف به امور روزمره بوده و دارای فکرهای مدرن، تحول ساز و فاخر نبودهاند.
یک ایراد مسلمی که در دیدگاه مدیران گردشگری و بخصوص گردشگری ساحلی وجود داشته و متاسفانه هنوز هم وجود دارد اینست که برای رونق گردشگری دریایی و توسعه مناطق ساحلی صرفا بر دو چیز تکیه داشتهاند: 1- آثار باستانی و قدیمی 2- طبیعت زیبا. این جاذبهها مهم هستند ولی آیا صرفا تکیه بر طبیعت خدادای و آثاری که اجداد و نیاکان ما ساختند کافیست؟!! پس وظیفه ما چیست؟ آیا این نشانی از تنبلی، کوته فکری و رفع تکلیف و آسوده طلبی مدیران ما نیست؟
آیا این رفاه طلبی و بیفکری مفرط از جانب برخی مدیران گردشگری ایران نبوده که با این بهانهها خود را از تلاش بیشتر معاف کنند؟ این کوته فکریها باعث شده که ثروتهای سرشار نفت وگاز هدر برود و بجای اینکه صرف ساخت و سازههای فاخر مهندسی شوند که نمادی از دانش مهندسی و غرور ایرانیها باشد، صرف امور جاری شدند. متاسفانه ما همیشه بیش از آنکه از کمبود منابع مالی و ضعف تواناییهای مهندسی رنج ببریم از نگاه کوتاه و فکرهای ضعیف مدیرانمان رنج بردهایم و نتیجه آن همین شده است که ایرانیها برای دیدن "برج و بارو" هجوم میبرند به کشورهای همسایه.
اولویت ما در حوزه گردشگری به جای جذب توریست خارجی باید جذب گردشگر ایرانی باشد. چه بخواهیم وچه نخواهیم، برای یک خانواده ایرانی، بازدید از ساختمانها و مراکز تجاری و تفریحی مجلل و زیبا، بیشتر از آثار باستانی و طبیعتگردی اهمیت دارد. البته خانوادهها و گروههایی هم هستند که علاقهمند به تورهای طبیعت گردی هستند ولی روحیات امروز اکثریت خانوادههای ایرانی اینطور نیست. خانوادههای ایرانیها سالی 7 میلیارد دلار (بیش از 30 هزار میلیارد تومان)! برای سفرهای خارجی هزینه میکنند که اگر فقط یک سوم از این مبلغ توسط شهرهای ساحلی خود ایران جذب شود، مبلغ هنگفتی معادل 10 هزار میلیارد تومان خواهد شد که میتواند تحول عظیمی در این مناطق ایجاد کند. برای جذب این سرمایه باید ابتدا سرمایهگذاری کرد.
* راهکار نهایی برای دستیابی به پیشنهادات ارائه شده را در چه می بینید؟
واقعا برای توسعه سواحل و گردشگری ساحلی صرفا نباید منتظر بودجه دولتی ماند. ایران کشوری است که کل بودجه عمرانی آن 60 هزار میلیارد تومان است، درحالیکه سالیانه حدود 50 هزار میلیارد تومان سوبسید سوخت و انرژی داده میشود تا ایرانیان ثروت چند میلیون ساله خود را براحتی دود کنند و مصرف سرانه انرژی هر ایرانی 5 برابر متوسط جهانی باشد! مشکل دیگر دولت این ست که نه خود پولی برای خرج کردن دارد و نه مدیرانی دارد که بتوانند سرمایههای کوچک و متوسط مردم را به کارهای عمرانی بکشانند.
موضوع گردشگری دقیقا از زمینههایی است که میتوان براحتی سرمایههای کوچک سرگردان مردم را جمع آوری و به سمت سرمایه گذاری وتولید هدایت کرد. فراموش نکنیم که نقدینگی امروز جامعه ما عدد شگفت انگیز 1300 هزار میلیارد تومان است (مقایسه کنید با بودجه عمرانی 60 هزار میلیارد تومانی!). یعنی پول به حد کافی در کف جامعه موجود هست ولی کسی نیست که آنها را به سمت تولید و اشتغال حرکت دهد. مدیران دولتی میتوانند با طراحی یک مجموعه عظیم گردشگری با صدها واحد خدماتی و تجاری و تفریحی کوچکتر، اجزای آن را به مردم عادی پیش فروش کنند و سرمایه جمع آوری شده از دست مردم را با تضمین دولتی به یک پیمانکار خصوصی بسپارند تا مجموعه را تکمیل کرده و واحدها را به مردم واگذار کنند. شبیه طرحی که در پدیده شاندیز مشهد وجود داشت که هزاران نفر از مردم سهامدار این مجموعه تفریحی-تجاری بزرگ شدند ولی بدلیل عدم نظارت دولت، به سرنوشت نامناسبی دچار شد.
اگر دولت طرحهای مشابه را در شهرهای ساحلی اجرا کند (ولی با ضمانت مطمئن دولتی)، قطعا سرمایههای سرگردان بسیاری از دست مردم جمع آوری شده و به سمت تولید و اشتغالزایی هدایت میشود. این همان مفهوم مقدس "تعاون" است که کمک میکند تا سرمایههای کوچک مردم نیز رشد کنند و درآمدزایی داشته باشند. حقیقتا نمیتوان انتظار داشت با بودجه دولتی شاهد تحولات باشیم. تنها گره کور، مدیران دولتی هستند که با «فکرهای کوچک» و «دلهای ترسان»، جلوی بلندپروازیها و جاهطلبیهای عمرانی که لازمه رشد و تعالی هرکشوری است را گرفته و خود را محدود به گذران امور روزمره و تکراری کرده اند. این مدیران نه خود تحولی ایجاد میکنند، نه زمینه را برای ورود سرمایههای کوچک مردم فراهم میکنند و نه به سرمایهگذاران بزرگ فرصت خودنمایی میدهند. خوشبختانه در سالهای اخیر مدیران گردشگری کشور پویاتر از گذشته و دارای تفکر مهندسی هستند. باید با آموزش این مدیران، به رشد و تعالی فکری آنها کمک کرد.
یک سری سوالات همیشگی در زمینه رونق مناطق ساحلی جنوب ایران و گردشگری دریایی این بوده است که چرا مناطق ساحلی ما با کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس اینقدر متفاوت است؟ چرا شهرهای جنوبی ما اینقدر چهره فقیرانهای دارند؟ چرا ایرانیان هر سال میلیاردها دلار صرف سفرهای تفریحی به این کشورها میکنند؟ چرا در 5800 کیلومتر سواحل ایران حتی یک ساختمان بالای 50 متر وجود ندارد؟ یک سازه فاخر مهندسی که هم مرتفع و عظیم باشد و هم نمادی از دانش مهندسی ایرانی، وجود ندارد؟
در مقابل صدها سازه و ساختمان مجلل و عظیم بالای 100 متر که چهره کشورهای بیابانی عرب را تبدیل به مرکز گردشگری دنیا کرده است ما چه اقداماتی کردهایم؟ آیا ما دانش مهندسی و توانایی ساخت این سازهها را نداریم؟ آیا بودجه و توانایی مالی ما ظرف 30 سال گذشته ضعیفتر از اعراب بوده است؟ آیا بخش خصوصی ما ناتوان بوده؟ یا اینکه دورنمای فکری ما کوتاه بوده و بودجههای سالیانه کشور صرف امور روزمره و جاری شده است؟ در حالیکه اعراب توانستند پول نفت را برای تبدیل کردن بیابان برهوت به شهرهای مجلل بکارگیرند و برای قرنها درآمد توریستی تضمین شده برای خود ایجاد کنند.
امروزه در کشورهای مینیاتوری وکوچکی مثل بحرین و قطر وکویت و امارات، شیکترین ومجللترین شهرهای ساحلی وجود دارند که سالیانه دهها میلیارد دلار جذب گردشگر دارند از جمله خود ایرانیان که مبالغ هنگفتی را هرسال صرف این سفرها میکنند. امیدوارم روزی برسد که دلارهای ایرانیان بجای رونق کشورهای همسایه، صرف رونق شهرهای ساحلی خودمان شود.