یادداشت اختصاصی/چرا از گذشته درس نمی گیریم؛
مقاومت در مقابل فهم شرایط روز در نزد مردمانی از سرزمین پارس
یادداشت اختصاصی/ محمد علی رفیعی
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری راد، محمد علی رفیعی در یادداشتی نوشت: دوستی از مدیران وزارت کشاورزی تعریف می کرد که در زمان تحصیل در انگلستان، روزی اخبار رادیو اعلام کرد که کشتی حامل شکر در دریا با مشکل رو به رو شده و تا رسیدن کشتی بعدی به بندر چند روزی طول خواهد کشید. این مدیر ایرانی نیز با دوستان خود به فروشگاه های بزرگ محل خود مراجعه کرده و تا آنجایی که دستشان جای داشته، شکر خریداری می کنند.
وی ادامه می دهد: با غرور فراوان به خاطر این فتح خوبی که در زمینه خرید شکر انجام داده بودیم به منزل بازگشتیم و قبل از رفتن به خانه، درب منزل صاحب خنه که یک پیر زن انگلیسی بود را زدیم. وی وقتی ما را با کیسه های فراوان شکر دید تعجب کرد. با خوشحالی به وی گفتیم که گویا شما متوجه اعلام رادیو نشده اید. شکر نایاب می شود و تا دیر نشده به فروشگاه بروید شاید هنوز بتوانید انبار خود را از شکر پر کنید. فردا شکر نباشد، قیمت ها افزایش خواهد یافت و...! ( یک رفتار آشنا برای ما ایرانیان در تمام سال هایی که گذرانده ایم).
زن صاحب خانه با پرخاش به این مدیر ایرانی از وی می خواهد که صبح زود خانه را تخلیه کند. مدیری که فکر می کرده به دلیل خبری که به صاحب خانه داده است، در کرایه خانه ماه جاری تخفیف نیز خواهد گرفت با تعجب می پرسد که جواب لطف من در آگاه کردن شما برای خرید محصولی که نایاب خواهد شد این نیست. پیر زن جواب می دهد: رادیو اگر اعلام کرد که کشتی در دریا غرق شده است برای این بود که اگر من و شما در خانه شکر اضافی داریم آن را به فروشگاه های محل ببریم تا اگر کسی در خانه شکر ندارد، با کمبود مواجه نشود و نه برای احتکار شکر!
آقای مدیر امروز و دانشجوی آن سال ها درس خوبی از پیرزن انگلیسی گرفت اما گویی ما مردمان سرزمین پارس هیچ گاه قرار نیست از هیچ چیز و هیچ کسی درس بگیریم و همچنان بر تاریخ 2500 ساله خود که هیچ نقشی در آن نداشته ایم می بالیم و خود برای بهتر شدن و سربلندی کشور هیچ قدمی بر نداریم.
به محضی که اعلام می شود فلان چیز برای مدت چند هفته یا چند روز با مشکل تولید و عرضه رو به رو خواهد شد، چنان به مغازه ها هجوم می بریم که گویی قرار است اکسیژن برای تنفس نباشد و یا دیگر هیچ غذایی برای خوردن پیدا نخواهد شد.
هیچ فرقی نمی کند که محصول کمیاب شده نان و گوشت باشد یا دستمال کاغذی و یا نوار بهداشتی ... چیزی که مهم است این است که در چنین شرایطی باید همانند حیوانات گوشت خوار هم دیگر را بدریم تا به مقصود که خرید یک کارتن از هر کدام از این کالا ها است برسیم. گویی زندگی همین دو روز است دیگر هیچ!
شاید هجوم به قفسه های مواد غذایی و یا مواد بهداشتی را بتوان با بهانه های من درآوردی زیر سیبیلی و آنهم برای اینکه زیاد وارد بحث و جدل نشویم، قبول کرد اما هجوم برای خرید خودرو و آب به آسیاب دلالان و شرکت های خودروسازی ریختن را کجای دلمان بگذاریم!
همین چند روز گذشته، سایپا برای کنترل عطش مرد ( توجه بفرمایید: عطش؛ گویی آب حیات است) 50 هزار خودرو از انواع پراید، تیبا و وانت را برای عرضه در سایت فروش خود قرار داد. به گفته سایپایی ها در دو ساعت ابتدایی 6 هزار دستگاه از این خودروها به فروش رسیده است! و البته این هجوم برای پراید و تیبا و البته وانت ادامه داشته است.
نمی دانیم دم روباه را قبول کنیم یا ...!
مردم کشور من ایران، در فضای مجازی و غیر مجازی از نداشتن و فقر و قدرت پایین در خرید نان شب می گویند، اما در طول دو ساعت 6 هزار دستگاه از خودروهای ایران زمین را پیش خرید می کنند تا در یکی از ماه های سال جاری یا سال آینده دعوتنامه تحویل خودروی خود را به قیمت روز دریافت کنند.
برخی می گویند در کشورهای مدرن تر از ما، وقتی چیزی گران می شود مردم آن منطقه با اتحاد و نخریدن محصول کاری می کنند تا قیمت ها اصلاح شود اما در عوض مردمان شریف ایران زمین وقتی محصولی کمی گران می شود، آن قدر برای آن له له می زنند که نتیجه آن ۳ برابر شدن قیمت ها می شود.
اساسا دوست داریم خلاف جریان آب حرکت کنیم و البته خلاف گفته های خود عمل نماییم. در فضای مجازی از نخریدن و تحریم کالاهای گران شده سخن می گوییم و خریداران فعلی را نادان می نامیم اما چند ساعت بعد خودمان در ابتدای صف خریداران ایستاده ایم و حالا برای این تغییر رفتار هزار دلیل و برهان می آوریم.
مرغ گران می شود: می خریم به جای یک مرغ، مرغداری می خریم!
گوشت گران می شود: می خریم به جای یک کیلو گوشت، یک گوساله می خریم!
عدس گران می شود: می خریم و به جای یک کیلو یک گونی 20 کیلویی عدس می خریم.
خودرو گران می شود: می خریم زیاد هم برایمان فرقی ندارد که خودرویی که می خریم پراید است یا پرادو! سمند است یا اپتیما! جک است یا جوک ... چیزی که مهم است این که؛ بخریم ...!
بهانه همه ما هم این است که اگر دیگر گیرمان نیاید چه کنیم؟!
اگر ارزش پولمان نصف شود، چه کنیم؟
اگر ...! هزاران اگر می آوریم تا خودمان و دیگران را به این نادانی راضی کنیم.
در موضوع خودرو همه کارشناسان حتی خود واردکنندگان خودرو می گویند قیمت ها واقعی نیست و نخرید اما ما می خریم تا چشمان مبارک ایشان...!
طلا فروش و سکه فروش می گوید قیمت حباب است و نخرید و باز ما همه چیز خودمان را زیر پای گذاشته و می رویم و می خریم تا چشم ایشان هم...!
حتی یک لحظه به این فکر نمی کنیم با این افراط و تفریط در خرید چیزهایی که احتیاج نداریم تنها داریم هیزم آتش زیرپای خودمان را که توسط برخی افراد سودجو و البته مطلع روشن شده است می افزاییم.
چه دلالان خارجی و چه نوع وطنی آنها برایشان فرقی نمی کند که شما چه چیزی را برای احتکار یا همان خرید غیر ضرور انتخاب می کنید تنها برای ایشان مهم است که شما به جای فکر کردن فقط خرید کنید. به جای کمک کردن فقط خرید کنید. به جای عاقل بودن فقط خرید کنید. به جای نخریدن هم فقط خرید کنید.
متاسفانه نگارنده بر این باور است که ایرانیان در تمام دوران زندگانی خود هیچ گاه از گذشته درس نگرفته اند و هیچگاه نیز نخواهد گرفت و شاید برای همین باشد که در مثل های ایرانی با این واژه روبه رو می شویم که آزموده را آزمودن خطاست یعنی ایرانی هیچ گاه از آزموده های سایرین درس نگرفته و تنها سعی کرده است بر خلاف آب حرکت کند.
در این روزها پیش فروش های 90 هزار دستگاهی خودروسازان ایرانی کلید خورده است. پیش فروش همان خودروهایی که به دلیل نداشتن یک قطعه انبار شده بود.
و باز هم مردمانی از ایران زمین برای خرید همین خودروهای ناقص، هجوم می آورند و باز هم از تمام این تاریخ گذشته درس نمی گیرند و باز هم در فضای مجازی خرید خودرو و سایر کالاهای گران شده و نایاب را تحریم می کنند و باز هم...!
کاش می شد تمام زندگی را به صورت کاملا مجازی تجربه کرد آن وقت شاید همه ما کمی عاقل تر از اینی که هستیم نشان داده می شدیم. البته فقط مجازی!